دعا

بنده ای خدا را گفت:
اگر سرنوشت مرا تو نوشته ای...پس چرا دعا کنم..؟
خداوند فرمود:
شاید نوشته باشم هـــر چـــــــــه دعــــــا کــــــرد...

بنده ای خدا را گفت:
اگر سرنوشت مرا تو نوشته ای...پس چرا دعا کنم..؟
خداوند فرمود:
شاید نوشته باشم هـــر چـــــــــه دعــــــا کــــــرد...
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز جمعه است بیاین برای ظهور آقامون و مولامون امام زمان (عج) دعا کنیم.
تو زمان نماز و دعاتون مارو هم فراموش نکنین.
التماس دعا...
جمعه یعنی یک غروب وعده دار / وعده ترمیم قلب یاس زار
جمعه یعنی مادر چشم انتظار / درهوای دیدن روی نگار
جمعه یعنی یه سماء دلواپسی / می شود مولا به داد ما رسی . . . ؟
السلام علیک یا صاحب الزمان
آقا جان کی میایی تا زیر پرچم تو انتقام جدت حسین بن علی و عموی علمدارت عباس بن علی را بگیرم...


وقتي فکر اش رو ميکنم ميبينم
خيـــلي حـــرفه که بچه شيعه به دنيا اومديم
السلام علیک یا ابا عبد الله (ع)




یک شب مردی خواب عجیبی دید.او خواب دید دارد در کنار ساحل همراه با خدا قدم میزند. روی اسمان صحنه هایی از زندگی او صف کشیده بودند. در همه ان صحنه ها دو ردیف رد پا روی شن ها دیده می شد که یکی از انها به او تعلق داشت و دیگری متعلق به خدا بود. هنگامی که اخرین صحنه جلوی چشمانش امد،دید که ...
بیشتر از یک جفت رد پا دیده نمیشود. او متوجه شد که اتفاقا در این صحنه،سخت ترین دوره زندگی او را از سر گذرانده است.این موضوع، او را ناراحت کرد و به خدا گفت:خدایا تو به من گفتی که در تمام طول این راه را با من خواهی بود،ولی حالا متوجه شدم که در سخت ترین دوره زندگیم فقط یک جفت رد پا دیده می شود. سر در نمی اورم که چطور در لحظه ای که به تو احتیاج داشتم تنهایم گذاشتی.خداوند جواب داد، من تو را دوست دارم و هرگز ترکت نخواهم کرد.دوره امتحان و رنج،یعنی همان دوره ای که فقط یک جفت رد پا را میبینی زمانی است که من تو را در آغوش گرفته بودم.

در طوفان زندگی با خدا بودن بهتر از ناخدا بودن است.
| گاه اگر اشک نیاید ز درون ...میشکنم
نشوم ساکن این ملک جنون...میشکنم گاه اگر کشتی نوحی که به قرآن خواندیم نزند سینه به دریاچه خون...میشکنم مرشد عصر و زمان ناجی دنیازدگان صاحب عصر... من از حجم قرون...میشکنم دوش پیغام نهادی ...که ز ره می آیی قول فردا مدهم...چون که کنون... میشکنم رکن دین است نماز من و محراب رخت گر ز محراب در آیی ...به ستون میشکنم من رقیمم ولی از فرط رقم خوردن عشق لاجرم چون کمر دال متون ...میشکنم!!
|
خدایا تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم
تورا بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم
وفادار دیدم و بی وفایی کردم
ولی هر کجا که رفتم سرگشته باز گشتم
تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم
اما...
تومراچه دیده ای که همچنان بخشنده
و توبه پذیر و مشتاق بنده ات مانده ای...


كاشكي اين سؤال رو هميشه ، هر روز و هر لحظه يكي از من بكنه
از من
از پاي من
از دست من
از چشم من
از گوش من
از فكر و تخيل من
از زبان من
از قلب من !
....
كجا داري مي ري ؟؟؟؟!!!!!

جز یاد تو دل به هر چه بستم توبه
بی ذکـــر تو هرجای نشستم توبه
در حضـــرت تو توبه شکستم توبه
این توبـه که صد بار شکستم توبه

دیشب با خدایم دعوایم شد...
با هم قهر کردیم فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد...
رفتم گوشه ای نشستم چند قطره اشک ریختم و خوابم برد...
صبح که بیدار شدم مادر گفت: نمیدانی از دیشب تاصبح چه بارانی آمده است!...
خدا گوید:
تو ای زیباترین خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
بدان ! آغوش من باز است
شروع کن ! یک قدم با تو
تمام کام های مانده اش با من...